دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد ...

محمدرضا شجریان برای من مصادف هست با دوران کودکیم وقتی بابا تو ماشین کاست آهنگ هاش رو پلی می کرد و ما هم خواسته ناخواسته باهاش مانوس شدیم و آشنا. بعدها با ربنای قشنگش تو ماه رمضان بارها و بارها  افطار کردیم.  گذشت و گذشت  و رسید به دوران جوانی و با آلبوم "شب، سکوت، کویر" استاد، چه شبهایی رو در فراق یار صبح نکردم و چه روزهایی رو شب. گذشت و گذشت تو اوج گذر از روزهای سخت خرداد 88، با همراه شدنش با مردم، فارغ از بهای سنگینی که می دونست حتما پس می ده، برام شد اسطوره. نه تنها صدای ماندگارش برام جاودانه شد که مردانگیش قلبم رو تسخیر کردو دیروز با رفتنش  برای همیشه حسرت ندیدن از نزدیکش به دلم موند. 

نظرات 1 + ارسال نظر
Maral شنبه 19 مهر 1399 ساعت 18:55

خداوند رحمتشون کنه. مملکت ما در این زمانه جولان رانت خواران و نرخ به روزخوران به انسان های عمیقی چون ایشان محتاج بود.من هم از طریق آهنگ هایی که پدرم در دوران کودکی ما در اتومبیل میگذاشتند با صدای استاد آشنا شدم.

خیلی مرد شریفی بودن. روحشون شاد ....
چه جالب که تجربه مشترکی از اشنایی با استاد داشتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد