چقدر اینجا نبودم و الان چقدر حرف زدن مشکله. چه روزهایی رو از سر گذروندیم تو این ۱۱ ماه. چه دردها و چه حسرتها به دلمون موند اما  برق امید تو چشمامون، تو مشت های گره کردمون،  خشم تو صدامون هست. این بذری که کاشتیم یه روزی که خیلی دیر نیست به بار می شینه من مطمینم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
فنجون یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 13:14 http://Embrasser.blogsky.com

آمین.
خوش برگشتی

وااااای ببین کی اینجاست
باورم نمی شه تو هنوزم به من سر می زنی قشنگم ❤️
منم می خونمت اما تو سکوت
ببخش من رو و به حساب بی معرفتیم نگذار
❤️

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد