چقدر دوست داشتم، فیلم "دختر" رو شما هم می دیدی. چقدر " احمد" شبیه شما بود. همونطور عینکی تپلی قد متوسط، مسئولیت پذیر، انسان، فقط موهاش سیاهتر از شما بود و چارستون بدنش صافتر از شما. به همون اندازه که " ستاره" به دنیای " احمد" راه نداشت، من به دنیای شما. آخ امان از دست شما پدرها که نمی دونید خنده تون، دست های نوازشگر مهربونتون، نگاه تائید کننده تون تا چه حد می تونه رنگین  کنه دنیای دخترک هاتون رو. 

امشب قلب من دوپاره شد عزیز دلم. از اینکه ملتمسانه صدایم می کردی و من بخاطر سلامتی خودت نمی توانستم مانع از دکتر رفتنت با پدرت شوم. آخ که چقدر سخت است مادر بودن ... 

سهم من از حضور این روزهات شده چک کردن گاه و بیگاه تلگرام و دیدن تایم آخرین لاست سین ات ...