کتاب “دختر کشیش” “جورج اورول” رو شروع کردم. نسبت به کتاب “قلعه حیوانات” و “ ۱۹۸۴”، تا اینجای داستان اصلا سیاسی نبود و راستش حرف چندانی برای گفتن نداشت، البته منتظرم کتاب رو تمام کنم بعد قضاوتش کنم. 

دیروز رفتیم و مدرسه ی منتخب پسرک رو از نزدیک دیدیم. حیاط کوچک و کلاس های تو در تو. چقدر با مدارس زمان ما متفاوت بود. ما چه فضای بزرگی داشتیم تو حیاط و چه راهروهای وسیعی داشتیم و چه کلاس های بزرگی ولی متاسفانه الان مدارس غیرانتفاعی خصوصا، شدن قوطی کبریت های مکعبی که از وجب به وجب فضا دارن بهره وری می کنن بی اینکه فضایی رو برای تخلیه انرژی بچه ها مد نظر داشته باشن.

نظرات 1 + ارسال نظر
لطافت‌ های روح یک خانووم پنج‌شنبه 8 اسفند 1398 ساعت 00:26 http://l-r-y.blogsky.com

مدرسه رفتن بچه‌ها رو یه اجبار ظالمانه می‌دونم

من اگر اموزش و پرورشون طبق چارت کشورهای پیشرفته بود که به جای تو کله کردن یه مشت اراجیف مهارتهای زندگی رو به بچه هامون یاد می دادن می پسندیدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد