همه اش فکر می کنم تا این سه هفته آتی بیاد و من نتیجه ی کار رو ببینم روزی صدبار می میرم و زنده می شم. بدحور اعصاب و روانم بهم ریخته است و دل و دماغ هیچ کاری رو‌ندارم. من کلا با آدم های جنس خراب و بدذات خیلی مشکل دارم و الان چندماهه هر روز از طرف دوتا از افریده های بدجنس پروردگار خانواده ام مورد نوازش قرار گرفته و همه مون به نوعی در گیر این دوتا داستان مجزا شدیم و اعتراف می کنم خیلی خیلی ازم انرژی گرفته شده و خیلی خیلی خسته ام. هربار تو خلوت خودم یاد ۸ اسفند می افتم اشک تو چشمام جمع می شه، فکر اینکه ‌در برابرشون ، حقمون ضایع بشه حال دلم رو به شدت بهم می ریزه. خدا کنه این سه هفته از عمرم مثل برق و باد بگذره که خیلی خیلی اذیتم. 

کناب “جای خالی سلوچ” به اخرهاش رسیده و من عمیقا برای “مرگان” و این همه بلایی که به سرش امده از این همه ادم های بی خیر و پستی که احاطه اش کردن  غمگینم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد