سه تا دستبند خریدیم به نشانه ی سه تفنگدار. خوشحالم از اینکه با خواهر بزرگه هم روابطم صمیمانه تر شده و هر چند روزی یکبار باهم صحبت می کنیم. دوری راه و دیر به دیر دیدن هامون و اختلاف سنی تقریبا زیادمون، مذهبی بودنش همیشه باعث شده بود نتونم اونجور که باید باهاش ارتباط بگیرم، اما خدا رو شکر تو این یکسال گذشته خیلی بهم نزدیکتر شدیم و حرف زیاد داریم برای زدن.
آذر هم داره به نیمه می رسه و من هنوز نتونستم خودم رو برای امتحانات پایان ترم اماده کنم. این ترم از اول سنگین شروع شد و لامصب هنوزم سنگینه.
مبارک باشه دستبندت
ممنونم عزیزم