امروز بعد کلی دوندگی و از دست دادن اون سه ساعت طلایی، فقط خستگی برام موند. طبق توصیه استاد عظمی یه سر رفتم دانشگاه علوم تحقیقات برای استفاده از سایت کتابخونه اش که قرار بود دسترسی به مجله هایی که بصورت عادی  برای کاربران معمولی قفل هست، اونجا باز باشه تا بتونم استفاده کنم  اما جز اشنایی با یه خانم خیلی خوب و مهربون که داشت دکترا می خوند و کلی سایت بهم معرفی کرد که راستش هنوز نمی دونم واقعا به درد پایان نامه ام می خوره یا نه و اشنایی با اقایی که اونم یه سایت برای دریافت مقاله های رایگان بهم نشون داد که امیدوارم در طول مسیر به دردم بخوره، عایدی نداشت و اصلا  اون مواردی که استاد گقته بود تو کتابخونه انجام نشد و خیلی ازم انرژی گرفت و از اونجایی که فرصت نشد ناهار بخورم کلا بی رمق یه گوشه افتادم و خسته تر از اونم که برم برای خودم یه چایی چیزی بگذارم. چقدر این پروژه پایان نامه و انتخاب موضوع سخته و زمانبر. 
نظرات 2 + ارسال نظر
موسیو عین عین یکشنبه 26 آبان 1398 ساعت 16:59

من نمی‌دونم نقش اون هویج عه ببخشید استاد! چیه که تا حالا موضوع پایان نامه مشخص نشده. چه هویجایی پیدا میشن.

اخه هنوز به ترم 4 نرسیدم که استاد راهنما انتخاب کنم

باران پاییزی یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 08:29 http://baranpaieziii.blogfa.com

بعدها برات خاطره میشه. بعد فکر کن بچه هات میخان پایان نامه بنویسن براشون میگی مادر نمیدونی زمون ما چقدر پیدا کردن رفرنس سخت بود


عاشقتمممممممم یعنی کف سرامیک های خونه ولو شدم با خوندن کامنتت ... دمت گرم عالی بودااا عاااالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد