"می دانم که دنیای ما به دست مردها و زورگویی و استبداد در نهادشان ریشه ای عمیق و قدیمی دارد. در قصه هایی که مردها برای توجیه زندگی ازخود ساخته اند، اولین موجود انسانی زن نیست، مردی است به اسم"آدم". "حوا" بعدا پیدایش می شود. برای اینکه آدم را از تنهایی در بیاورد و برایش دردسر و ناراحتی درست کند. در نقاشی های در و دیوار کلیساها خداپیرمردی ریش سفید است نه پیرزنی سپید مو. قهرمانها نیز مرد هستند.حضرت مسیح هم که پسر پدر و روح القدوس است و زنی که او را زایید مرغ کرچ یا یک مادر رضاعی بیش نبوده."
"نامه به کودکی که هرگز زاده نشد"
پ.ن: دوستی دارم که یکسال بعد دیپلم ازدواج کرد. از شروط ازدواجش عدم ادامه تحصیل بود و کار کردن خارج از منزل. الان بعد دوازده سال و داشتن دوتا بچه که کوچکترینش دو سال و نیم داره، سلول سلول وجودیش دلش می خواد ادامه تحصیل بده و از قضا قبول هم شده اما همسرش نکه دیگه مثل اون اوائل سفت و سخت مخالفت کنه ولی می گه الان وقتش نیست. این دختر هم به مرز انفجار رسیده و واقعا به زور خودش رو سرپا نگه داشته و نیاز داره چند ساعتی در طول روز برای خودش باشه و ارزوها و رویاهاش رو عملی کنه. این وسط هیچکس نیست حالش رو درک کنه حتی پدر و مادر خودش ...... واقعا نمی دونم چیکار می شه براش کرد ..... خیلی این چند وقت ذهنم درگیرشه ....
من اصلن قصد جسارت به اون آقا رو نداشتم و ندارم اما ازینکه توی سن به اون کمی از اون دختر چنین تعهدی رو میخواد خیلی دردناکه. در کل از ناآگاهی دختر سواستفاده کرده
و این چرخه همینطوری ادامه پیدا میکنه متاسفانه
می دونی تربیت پدر و مادرها خیلی مهمه! خیلی خیلی مهم! پدر این اقا از همون ابتدای ازدواج کاری کرد که عروسش هیچ کاره باشه! فکر کن دختر ده ساله ی دوستم رو پدر شوهره خواسته ببره مسافرت، به پسرش زنگ زده گفته دخترت رو فلان روز بیار خونه ام می خوام ببرمش مشهد. پسر هم نکرده یه بگه بگذار با مامانش مشورت کنم اگر برنامه ای نداشت باشه، بدون ادم حساب کردن مادره فقط گفته "چشم". ....
امروز داشتم به این فکر می کردم یسری آدم هستن وقتی به ما خانومها در مورد خودمون، بدن مون، حق مون، وجود مون آگاه سازی میدن ما خانومها باهاشون مخالفت می کنیم و اگه تو شبکه های اجتماعی باشیم آنفالوشون می کنیم تو روابط اجتماعی باهاشون باشیم سعی می کنیم دیگه ارتباطی باهاشون نداشته باشیم اما اما اما یسری از مسایل در مورد تحریم و انکار خودمون راحت می پذیریم...
اون مرد عجب عوضیه بوده که از احساسات یه جوون 19 ساله سو استفاده کرده و چنین شرطهایی گذاشته. واقعن پدرمادر دوستتون اگه دخترشون رو به این خیلی خیلی خیلی ببخشید حیوون شوهر نمی دادن تو 19 سالگی یعنی فکر می کردن این دختر رو دستشون می مونه؟؟؟؟؟؟؟
از دست کسی کاری برنمیاد عزیزم این دوستتون خودش باید چاره ای برای خودش پیدا کنه. بقول اون خانوم وکیله تو عرق سرد که به باران کوثری می گفت بالاخره تو زنشی خوب میشناسیش و ...
این مرد رو من از نزدیک می شناسم چون چندین بار باهم سفر رفتیم. ذاتا ادم بدی نیست اما در محیطی کاملا نرد سالارانه بزرگ شده و هنوز که هنوزه تحت سلطه ی پدر مردسالارش هست . حرف در موردش زیاد هست اما چیزی این وسط مهمه و شما هم اشاره کردی اینکه که دوست من خودش نمی خواد از حقش دفاع کنه و برای رسیدن به خواسته هاش بجنگه!