چند روزه به موضوع " دوست" فکر می کنم. واقعا نمی شه بدون دوست زندگی کرد؟ می دونم که باهاش زندگی زیباتره اما وقتی نیست بازهم باید زندگی رو زیبا کرد. برای من تو این چند سال که دوستی نداشتم، دوستی به معنایی که هرموقع اراده کنی در دسترست باشه و بتونی ساعتها بی وقفه باهاش حرف بزنی و غر بزنی و زمین و زمان رو بهم بدوزی ودر اخر سبک بشی و خوشحال بشینی سر جات، خواهرک همیشه همه جوره ساپورتم کرده و خلا نداشتن دوست رو برام پوشانده، اما حالا که داره می ره غم عالم و ادم نشسته تو دلم. برای من بیشتر از یه خواهر بود. هنوزم اون ده روزی که بعد تولد پسرک، با پسر یکماهه ی خودش امد پیشم و مراقبم بود یکی از زیباترین و طلایی ترین خاطراتمه. نمی دونم بدون حضور فیزیکی خواهرک چه جوری باید شاد زندگی کنم. چه جوری با ندیدن خواهرزاده ام کنار بیام .... کاش جای بهتری بدنیا امده بودیم و هیچ وقت مجبور به تحمل دوری مهاجرت نمی شدیم....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد