موهای دخترم رو کوتاه کوتاه کردم از بس بلند شده بود و می رفت تو چشمهاش و صبح ها که از خواب پا می شد انگار تو پریز برق زدنش تا این حد ژولی پولی و آشفته. اعتراف می کنم اون یک درصد ظرافت دخترانه اش رو هم به باد دادیم اما از اینکه خودش کلافه نمی شه خوشحالم. تقریبا تا یکماه و نیم دیگه تولد پسرک هست و نمی دونم تو مهد تولدش رو در کنار دوستانش بگیرم یا تو خونه در کنار خانواده. 

پسرک فوق العاده پسر خوب و مهربونی هست. دیشب نزدیک به نیم ساعت با خواهرک بازی کرد و صدای خنده های از ته دلشون کل خونه مون رو پر کرده بود.درسته ناسازگاری دعوا و جیغ و گریه در کنار هم زیاد دارن اما همین به ندرت بازی های دونفره اشان دلم رو حسابی می برد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد