به قدری با امدن زلزله و بی خانمان شدن مردم کرمانشاه عزیز و پروژه های ناتمام خودم غم تو دلم بود که اصلا دل و دماغ باز کردن صفحه ی وبلاگم رو هم حتی نداشتم . فکر می کردم این گریه های گاه و بیگاه و تغییر مود یکدفعه ایم و ریزش موی شدیدم برمی گرده به افسرده شدنم که با کمی سرچ و جستجو متوجه شدم خیر همگی علایم استرس و اضطراب هست. وقتی قیمت خونه در عرض سه چهارماه تو محل ما هفتاد درصد افزایش قیمت داشته برای من مستاجر به فکر خرید خونه، یعنی دنیایی از استرس و چکنم چکنم و بی قراری. من که به شدت از رای ای که دادم و کسانی که تشویق کردم برن پای صندوق مثل چی پشیمونم. ما مردم  عادی فقط براشون موقع رای دادن ادم محسوب می شیم و در باقی موارد جزو قاذورات محسوب می شیم. هیچ کس هم نیست که این میون پاسخگو باشه یا محاکمه بشه. تو زلزله کرمانشاه اگر مسکن مهر، مسکن بود این همه تلفات بوجود نمی یامد و الان این همه خانواده داغدار از دست دادن فرزندان و خانواده هاشون نبودن . کجا داریم زندگی می کنیم خدایا؟ می ترسم تا چند سال دیگه به زندگی کره ی شمالی ها غبطه بخوریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد