متنفرم از این روزای تکراری حال بهم زن. متنفرم از این زندگی تکراری خسته کننده. متنفرم از حس زندانی بودن که چهارسال دارم!!! کلا از نفس کشیدن و زنده بودن خودمم متنفرم!!!! از این فدایی بودن مکرر حالم دیگه بهم می خوره!!! انگار نه انگار که منم از زندگی سهم دارم!!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
مائورین شنبه 4 آذر 1396 ساعت 05:01

والا منکه بعد ۳ سال هنوز یک ذره دلم برای کار بیرون تنگ نشده و با هربار شستن کیون گل پسر کوچیکه خدارو شکر میکنم
اونقدر منو میخندونه و اونقدر شیرینکاری میکنه که دلم اب میشه
تا میبینه بهش توجه نمیکنم با لحنی تهدیدامیز و ابروهای گره خورده میگه پسر بدی میشم هااا
لذت ببر اینروزها دیگه برنمیگرده

خوش به حالت که دلت تنگ نمی شه من گاها براش اشکم می ریزم حتی
چقدر این داماد من بلا و حاضر جوابه قربونش برم
ببوس روی ماه بچه ها رو

فنجون شنبه 20 آبان 1396 ساعت 09:00

پاشو کالسکه رو راه بنداز سه تایی برین پارک ، تو خیابون قدم بزنین یکم تاب بازی کنین ... هم انرژی فینگولیا تخلیه میشه هم تو از خونه در میای ...
با یه بچه بیرون رفتن سخت هست و دو تا بچه هم خیلی سخت تر ... اما شدنیه ... تو خونه نمون ... مثلا برو خونه دوستان نزدیک یافامیلهایی که دوستشون داری و بگو همسرت سر راه که میخواد بره خونه، بیاد دنبالتون.

فنجون جون تو این الودگی هوا کجا ببرمشون. خونه ی مامان هم حتی نمی تونم برم چون پسرک مهد داره و جدای اون وسط هفته برم بیرون تو ماشین می خوابن و شب برنامه ی خوابشون بهم می ریزه ....تازه همه ی اینا به کنار بد غذایشون رو چه کنم باز خونه ی خودم نشستم یه چیزی درست می کنم باب میلشون اما تو مهمونی که نمی تونم به میزبان منوی غذا بدم ...

فائزه چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت 23:37

سلام عزیز دلم...
خانمی شما یک مادر نمونه هستی
یک انسان آگاه و همسری مهربان
قطعا این روزهای تکراری تموم میشن و کلی هن دلتنگشون میشی...
خیلی خوبه که مادری
خیلی خوبه که هستی تا مادری کنی
دوست شایسته من تو لیاقت مادر بودن رو داشتی قدر خودت و لحظاتت رو بدون....
زندگی با همین چیزاش قشنگه....

سلام به روی ماهت فائزه جان!
می دونم تو مادری تا جایی که در توان دارم کم نمی گذارم برای بچه ها، چون ادمی نیستم از زیر مسئولیتم فرار کنم اما فائزه جان مادر شادی نیستم از این همه فدایی بودن بخاطر بچه ها خسته شدم. یکی دو روز نبوده این ابان چهارشال تمام شد که من تمام فعالیت های اجتماعی و گشت و گذارم رو گذاشتم کنار و شدم در بست در خدمت بچه ها ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد