چند روز پیش بود که برای اولین بار دخترک، اسم برادرک اش رو صدا زد. اسم خودش رو هم که مدتهاست با یه آوای شیرینی به زبان می یاره جوری که دلت می خواد بخوریش. منصفانه بخوام بگم زود بود دوری از من برای دخترک. درسته که پرستار بچه ها آشنا بود اما نمی تونست جای پدر و مادر رو برای بچه ی ۱۶ ماهه پر کنه...

 دیدن لباس و کفش و کیف هایی که برای رفتن به سرکار خریده بودم بیشتر از هرچیز دیگه ای حالم رو می گیره. می دونم این دوره هم گذراست و منتظرم هرچه زودتر به روال سابق برگردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد