شده حسرت سی و اندی ساله که تو ازم تعریفی کنی. گاهی فکر می کنم اگر زبون قربون صدقه داشتی من الان کجای این دنیا ایستاده بودم و شک ندارم خیلی خیلی موفقتر از اینی بودم که امروز هستم. بحث ناشکری نیست و الانم با توجه به شرایطی که داشتم راضیم از خودم، بحث، بحث اون حسرت است که هنوز تو دلم و ارزوش رو دارم روزی برسه و ازت بشنوم که بگی باعث افتخارت بودم ... کاش شما باباها می دونستید چقدر با گفتن جمله های محبت امیزتون می تونید تو بهترتر شدن سرنوشت دخترکانتون و بالا رفتن اعتماد بنفسشون نقش داشته باشید. هنوزم با دیدن ناز و نوازش های پدرانه اشک تو چشمهام نقش می بنده. بگذار رو حساب دلتنگی و ندیدن روی ماهت... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد