امشب از اون شب هاست و حسم از اون حس ها که قابلیت پشت پا زدن به همه چیز و همه کس رو دارم!!!!!! متنفرم از این حس لعنتی که سلول سلول وجودم رو اشباع کرده!!!!! بیزارم از خودم که از یه بچه ی سه سال و چند ماهه انتظار یه انسان بالغ رو دارم و مثل بچه ها باهاش قهر می کنم!!!!!!! 

پ.ن: تونستم قبل از خوابیدنش به خشمم پیروز بشم و مثل هرشب روی ماهش رو ببوسم و شب بخیر بگم و بابت رفتار بدم باهاش عذرخواهی کنم. اگر یک شب، فقط یک شب حتی، بدون حس دوست داشته شدنش از طرف من بخواب می رفت، تا اخر عمر نمی بخشیدم خودم رو. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد