60

هفت سال پیش در چنین روزی من و تو بعد از پنج سال جدال نابرابر و کلی بالا و پایین شدن و زخم خوردن و زخم زدن، بلاخره قسمت هم شدیم. فکرشم نمی کردم روزی روزگاری در آستانه ی فوت کردن هفتمین شمع سالگرد ازدواجمون یه کوچولوی دیگه به جمعمون اضافه شده باشه و میلادش مصادف باشه با روز بهم رسیدن ما. امیدوارم با اومدن دخترکمون عشق و محبت و صفای بیشتری تزریق بشه به خانواده ی چهارنفره مون. 

پ.ن: ممنونم از اینکه امشب با هدیه ی قشنگی که بهم دادی قلبم رو مالامال از حس های خوب دنیا کردی. اینکه به یادم بودی و یواشکی مقدمات سوپرایز کردنم رو چیده بودی و حسابی هم موفق شده بودی، خیلی برام ارزش داشت و دنیا دنیا خوشحالم کرد. ممنونم از اینکه همیشه حواست به چیزهایی هست که برای خانم ها به یاد داشتنش خیلی شیرینه. دوستت دارم عزیز دل. 

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 ساعت 20:47 http://mynewlifebegins.blogsky.com/

سالگرد ازدواجتون مبارک، انشاالله همیشه خوشبخت و شاد باشید

ممنونم عزیزم ان شالله شماهم طعم خوشبختی رو باز هم بچشی.

نیوشا شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 10:14

مبارک باشه عزیزم
همیشه در کنار هم با عشق و محبت باشید..

می بینی چه خوبه اینکه مرد آدم این چیزا یادش بمونه
و چه حس بدیه اگه ... :(
سهم من همیشه اون حس بدست!

امیدوارم به زودذی زود با اومدن پاره ی تنت و زندهذشدن عشق پدری در دل همسرت، بیشتر از سابق حواسش به شما و خواسته های دلت باشه عزیزم.
الهی که سهمت از این به بعد حس های خوب عالم باشه.‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد