56

کلافه ام. هرقدر بیشتر به تاریخ زایمان نزدیکتر می شویم، بیشتر از قبل احساس سر درگمی می کنم. جاافتادن اسمم از بیمه تکمیلی، عروسی برادر، مهمانانی که قرار است از زنجان بیایند و دو روز قبل از زایمان منزلمان باشند، خواهر و کوچولویش،  ده روز زمین گیر شدنم، تنها ماندن پسرک، بهانه گیری های احتمالیش برای یکروز و نیم ندیدنم، نبود درست و حسابی پدرش در کنارش، غذایش ..... همه و همه دلیل بی اعصابی این روزهایم هستند. 

نظرات 1 + ارسال نظر
نیوشا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 09:31

خانم داداشم می گفت آرایگرم گفته قبل زایمانت بیا برا اپیلاسیون و رنگ مو و مانیکور و ....
می خندید می گفت قبل زایمان داشتم ناهار فردای دوقلوها رو می پختم :)
گفتم که تو هم وسط این همه آشفتگی اگه می خونی این مطلب رو بخندی!

بیخیال دو روز بهونه بگیره مگه چی می شه؟! یا خوب غذا نخوره... فکر خودت و کوچولوی توی راه باش

عزیززززززززم چه خجسته بود اون آرایشگر
بگذار جوجوی خوشگلت به دنیا بیاد اونوقت حالت رو می پرسم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد