47

ان شالله اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود و مورد خاصی پیش نیاید دو هفته ی دیگر این موقع ها تو را در آغوشم گذاشته اند. سخت در حساب و کتاب گذر ثانیه ها و دقایق هستم برای اتمام این دوره و شروع آن  دوره ی سختتر.  

نظرات 1 + ارسال نظر
نیوشا شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 14:20

همکارم هم همین روزا فرزندش به دنیا می یاد
خواهرم هم یک ماه و اندی دیگر

به سلامتی.. به شادی ...
روزهای خوبی برات آرزو می کنم امیدوارم نی نی زیاد اذیتت نکنه

گرچه می گن خدا صبرش رو میده!

در مورد پیشرفت های اجتماعی و از خودگذشتگی مادرانه باید بگم از همون اول با تغییرات خاص غذایی و تغییرات سایزی و به هم ریختن اندام این از خود گذشتگی اتفاق می افته!
البته من نمی تونم قید کارم رو بزنم.... کارم یه جورایی شبیه به فرزندمه که الان شش ساله شده... :)

ای جانم. الهی که فرزند همکارت و خواهرت با سلامتی پای به این دنیا بگذارن !!
ممنونم عزیزم، اینبار چون تجربه ی دوممه خوب می دونم چه سختی ها و بی خوابی هایی پیشرو دارم که امیدوارم کم نیارم.
خوش به حالت که می تونی کارت رو ادامه بدی. من واقعا شرایطش رو نداشتم و هنوزم ندارم اما باورت نمی شه هرروز صبح که چشم باز می کنم دلم پر می زنه برای سرکار رفتن. فرزند کاری من با احتساب ستابقه ی بیمه ام ۱۲ ساله بود که مجبور شدم رهاش کنم. اما کماکان امید دارم دو سه سال دیگه بازم بتونم برم سرکار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد