35

دست خودم نیست اما هربار دختران همسایه پایینی مان با دخترهایشان، می آیند منزل پدر و مناسبت های مختلفشان را باهم و در کنار هم جشن می گیرند، دلم می گیرد و نداشته هایم، حسرت های مانده بر دلم رخ می نمایند. چقدر دوست داشتم من جای آنها بودم و فرت و فرت هفته ای دو سه روز حداقل، منزل پدری چتر می انداختم فارغ از بچه داری کارهای روتین  و هرروزه ی خانه مان. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد