34

ساعت از پنج بعدازظهر هم گذشته بود و آخرین خرده ترکشهای بجای مانده از جابجایی اتاق خواب مانده بود که آیفون منزل به صدا در آمد و در کمال ناباوری خواهری بود که ده دقیقه بعدش لباس کار پوشیده آشپزخانه ام را می تکاند. چقدر خواهر داشتن خوب است، چقدر وجود پرمهرش زندگی را زیباتر می کند و من تا چه حد مدیون وجود نازنینش هستم و دعاگوی سلامتی خودش و بچه هایش. 

مبل و میز ناهارخوری مان هم در یک عملیات انتحاری تعویض شد که کلی خیالمان را راحت کرد و فقط مانده دو اتاق باقی مانده و کارهای روز آخر سالی که با آمادگی کامل برویم پیشواز سال جدید. امیدوارم سال 95 برای همه سالی سرشار از سلامتی و خیر و برکت و موفقیت در کار و زندگی باشد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد