از هرچی اتوبان نیایشی که به پل ولایت ختم می شه، از هرچی کوچه پس کوچه های برج آتی سازه، از هرچی شب یلدا، سفره ی هفت سین و چهارشنبه سوری و اعیادی که کوچکترها می رن دیدن بزرگترها متنفرم، چون جای خالی تو رو تو چشم هام سیخ داغ می کنه.
بالاخره دووم نیاوردم نپرسمآقای پدر کجاست ؟
عزیزم خونه است پیش ما
بالاخره دووم نیاوردم نپرسم
آقای پدر کجاست ؟
عزیزم خونه است پیش ما