قشنگ حس می کنم بزرگ شدم و آرزوهام قشنگتر شدن. قبلا شاید آرزوم در حد سر زدن به یه دوست و دوسه ساعتی حرف زدن و دمخور شدن باهاش بود اما الان انگار خودم برای خودم کافی هستم. کتابهای دوست داشتنی دور و برم پر کردن لحظاتی رو که گاها دوست داشتم در کنار دوستی سپری بشه و اما این مهرماه دوست داشتنی بعد سالهای دور من رو دوباره مدرسه ای کرده، حسابی ذهن و قلبم رو به خودش مشغول کرده و چقدر خوشحالم از بودن در این حال و هوا . حیف که هنوز نرسیدم به رسم مهر ماهای سالهای کودکی کیف نو بخرم :)) البته که امیدم رو از دست نمی دم و با کمی تاخیر حتما اینکار رو می کنم. امسال برای من همیشه بهار دوست، پاییز برام خیلی قشنگ و دوست داشتنی می یاد. کاش شرایط جور بشه و تو این هوای قشنگ بتونیم دو سه روزی شمال بریم.
وای چه حس و حال خوبی

حساااابی لذت ببر.
راستی بیا وبم یکم از خودت برام بگو. سختمه این همه سال آرشیو وبلاگتو بخونم. خلاصه وار بگو برام کی هستی چیکار میکنی و اوضاع از چه قراره؟
ممنونم عزیزم. امیدوارم تو هم حال دلت حسابی برقرار باشه.
چی بگم مرضی جان! یه زنم با کلی دغدغه ریز و درشت