یه سفره دو روزه به شمال داشتیم که برای تغییر روحیه خودمون و بچه ها عالی بود. دخترک برای اولین بار وارد استخر شد و به طرز باور نکردنی جسور بود و بی پروا و به کمک بازو بندهاش و همراهی من یا پدرش تو قسمت عمیق هم امد و اصلا ترس از آب و شنا نداشت. برعکس برادرش که شخصیت محافظه کاری داره و سخت با ترسش کنار می یاد اما اصلا برای وارد اب شدن مقاومت نکرد :)
از خودم بخوام بگم بد نیستم اما عالی هم نیستم و همه اش بی حوصله ام. تنها دلخوشیم روزهای پنج شنبه است و حاضر شدن تو دوره ی آموزشی که ثبت نام کردم. البته نزدیک شدن به دوره پریود و تغییرات هورمونی هم بی تاثیر نیستن و این موقع ها که می رسه زندگیم خالی می شه از انگیزه و امید.