نزدیک به یک ماه است که در حرکتی انتحاری توانستیم پسرکم را با خوابیدن با خواهرکش  مجاب کنیم و به یکباره  دو قدم بزرگ را باهم برداشتیم که برایمان بسیار خوش ایند اما در عین حال کمی دردناک بود. چند شب اول گویی بخشی از وجودم را در اتاق بغلی مان جا گذاشته ام و هربار از خواب می پریدم سریع می رفتم سراغشان. این پروسه ی جدا کردن اتاق هایمان خیلی خیلی برایم سخت جلوه می کرد که شکر خدا خیلی بهتر از انچه فکرش را می کردم عملی شد. 

پ.ن: دخترکم در پایان ده ماهگیش 72.5 سانت قد داشت و 8550 وزن! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد