خواهر قشنگم ...

خواهرک قشنگم پشت تلفن گریه می کرد. بی خبری تو این چند روز گذشته و بند نبودن دستش به هیچ جا خیلی بهش فشار روانی وارد کرده بود و بلاخره با کمک همسر یکی از دوستاش تونسته بود با نصب نرم افزار و شارژ گوشیش بهمون زنگ بزنه. طفلک من خیلی بغض و اشک داشت. خدا از سر تک تک تقصیرها و بی درایتی ها و بی تدبیری ها و فسادهای مالیتون نگذره که مردم رو همه جوره می سوزونید و برای از دست ندادن قدرت و ثروت این مملکت که فکر می کنید ارث باباتون هست همه جوره دارید به ما جفا می کنید. چقدر بدبختیم ما که انچنان امید رو ازمون گرفتید و تخم وحشت رو تو دلهامون گذاشتید که هیچ کاری نمی کنیم و اجازه دادیدم ظالم بر مظلوم ظلم کنه. 

تنها خوبی قطع اینترنت این بود که ما رو کتاب خون کرد. تو این سه روز کتاب "بابک خرمدین" رو خوندم و "مردی به نام اوه" رو شروع کردم. فردا رو هم تصمیم دارم در اعتراض به گرون کردن بنزین دانشگاه نرم. شاید پنج شنبه رو هم نرفتم. کلا خیلی بی اعصابم این روزها و این نبود اینترنت و بی خبری از درون و بیرون کلافه ام کرده. 

بی همه چیزتر از شما نه به عمرم دیدم نه تو تاریخ خوندم!

بزدل تر و بی همه چیزتر ازاینا تو عمرم کسی رو ندیدم. هم پول دارن هم قدرت همه همه ی امکانات و منابع طبیعی و غیرطبیعی  یک کشور ثروتمند رو اونوقت از ترسشون دو روزه اینترنت رو به طور کامل قطع کردن. از بس که از اتحاد مردم می ترسن و خوب می دونن اگر این ملت باهم یکی بشن فاتحه تک تکشون خونده شده. 

ظلم

جایی خوندم که می گفت همان قدر که ظالم، ظلم می کند به همان میزان هم مظلوم، ظلم می کند که زیر بار ظلم می رود. 

خیلی غمگینم خیلی

امروز وارد ششمین روزی شدیم که دخترک مریضه و هنوز خوب نشده. یعنی رسما کم اوردم و دیگه ازش التماس کردم توروخدا زودی خوب بشو. بازم بازی کن بدو بدو کن اصلا با داداشت کل کل کن ولی خوب بشو و اینقدر مظلومانه نیافت یه گوشه ی اتاق و توروخدااااا غذا بخور. الان درست شش روزه که هیچ غذای جامدی نخوردی و فقط با اب لیمو شیرین و نارنگی داری زندگی می کنی.

خیلی وقته ننوشتم. خبر تازه ای نیست. کماکان دنبال موضوع پایان نامه می گردم. تنها تغییر این روزها فیکس کردن یه مقاله با استادمون هست که داریم ترجمه اش می کنیم و امیدوارم به موقع اماده بشه. 

این چند روز تعطیلی هم  کسلت می کنه وقتی جایی برای رفتن نداشته باشی.